سخته،میدونم سخته حافظه قویم خودش یه نوع مجازاته
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | دانلود رمان پسرانه
پس از آفرینش آدم.... خداوند گفت به او...... نازنینم آدم .... با تو کاری دارم... اندکی پیش آی... آدم آرام و نجیب آمد پیش.... زیر چشمی به خدا نگریست... محو لبخند غم آلود خدا.... دلش انگار گریست..... نازنینم آدم.... قطره اشکی ز چشمان خداوند چکید... یاد من باش که بس تنهایم.... من به اندازه ی .... عرش ...... نه ... نه ... من به اندازه ی تنهاییت ای هستی من..... ***دوست دارت هستم*** آدم کوله اش را برداشت خسته و سخت قدم برداشت.............
برچسبـهـ ـا :
پس آفرینشآدمخداوندگفتپیش آیزیرچشمیخذانگریستآرامنجیبنازنینممحولبخندغم آلوددلشانگارگریستقطرهاشکیزچشمانخداچکیدیادمن باشاندازهعرشنهتنهاییتدوستت دارمکوله اشخستهسختقدمبرداشتولهانغریبه اشناسرابدلمسراب دلم
Design: Bia2skin.ir |