سراب دلم

سخته،میدونم سخته حافظه قویم خودش یه نوع مجازاته

صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | دانلود رمان پسرانه

اشک رازی ست

لبخند رازی ست

عشق رازی ست

اشک آن شب لبخند عشقم بود

قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترک ام ، مرا فریاد کن

درخت با جنگل سخن می گوید

علف با صحرا

ستاره با کهکشان

و من با تو سخن می گویم

نامت را به من بگو

دستت را به من بده 

حرفت را به من بگو

قلبت را به من بده

من ریشه های تو را در یافت ام

با لبانت برای همه لب ها سخن گفته ام

و دستانت با دستان من آشناست

در خلوت رو شن ، با تو گریسته ام

برای خاطر زندگان

و در گورستان تاریک با تو خوانده ام

زیبا ترین سرود ها را

زیرا که مردگان این سال

عاشق ترین زندگان بودند

دستت را به من بده

دست های تو با من آشناست

ای دیر یافته با تو سخن می گویم

به سان ابر که با طوفان

به سان علف که با سحرا

به سان باران که با دریا

به سان پرنده که با بهار

به سان درخت که با جنگل

      سخن می گوید

زیرا که من ریشه های تو رادر یافته ام

زیرا که صدای من با صدای تو

      آشناست


برچسبـهـ ـا :
اشکعشقلبخندرازیسخنجنگلسحرابهارپرندهدستانمنتوآشناستریشه های توطوفانولهان

جمعه 23 آذر 1397

22:11 |- غریبه آشنا -|
Design: Bia2skin.ir

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد